گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد پانزدهم
[سوره الأعراف ( 7): آیات 187 تا 198 ] ....



ص : 306
اشاره
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَۀِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَۀً
یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ( 187 ) قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَ  را إِلَّا ما شاءَ
اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 188 ) هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ
صفحه 146 از 181
واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ
مِنَ الشَّاکِرِینَ ( 189 ) فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( 190 ) أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ
( یُخْلَقُونَ ( 191
وَ لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ ( 192 ) وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدي لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ
193 ) إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 194 ) أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ )
أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِ رُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ ( 195 ) إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ
( الَّذِي نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ ( 196
وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْ رَکُمْ وَ لا أَنْفُسَ هُمْ یَنْصُ رُونَ ( 197 ) وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدي لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ
( إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ ( 198
، ص: 308
[سوره الأعراف ( 7): آیه 187 ] .... ص : 308
اشاره
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَۀِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَۀً
( یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ( 187
ترجمه و شرح .... ص : 308
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان فرموده: اي رسول گرامی از تو در باره هنگام قیامت و رستاخیز میپرسند که چه وقت فرا
خواهد رسید و صورت خواهد گرفت بگو احاطه و علم به هنگام قیامت و چگونگی و تفصیل آن اختصاص به ساحت پروردگار
دارد از پیامبران مرسل و از فرشتگان مقرب پنهان فرموده و پرده از چهره آن هرگز بر نداشته است. فقط میتوان گفت هنگامی است
که نظام این جهان گسیخته شده و نظام دیگري پدید میآید در این صورت پیدایش عالم قیامت و گسترش صحنه رستاخیز عبارت
از فناء این عالم و گسیختن نظام جهان و انقراض موجودات و اختلال نظام اسباب و عوالم طبیعت است که همه از تأثیر مانده و
محکوم به فناء شدهاند همچنین عالم مجرّدات مانند جن و عوالم علوي قدسیان نیز ، ص: 309
تغییر یافته و زوال پذیرفتهاند. و ایجاد صحنه رستاخیز وابسته به اراده قاهره است و بدون قید و شرط ناگهان پدید خواهد آمد و
فرشتگان مقرّب هیچگونه وساطتی در تدبیر و اجراء یا انتظام آن ندارند بدین نظر بر قدسیان و مقربان و همچنین بر سلسله بشر بسیار
خطیر و وحشتزا خواهد بود.
فرشتگان مقرب که پیوسته عامل عرش پروردگار و مأمور اجراي تدبیر جهانند محکوم به فناء بوده پیدایش عالم قیامت فقط وابسته
به اراده قاهره است که ناگهان بدون شرط و قید پدید آمده و گسترده خواهد شد. و این گروه مردمی که در باره سؤال از وقت و
هنگام قیامت اصرار مینمایند چنین پندارند که تو وقت آن را از پروردگار آموختهاي و به آن آگاه هستی ولی از پاسخ سؤال آنان
دریغ نموده و از اعلام وقت و تفصیل جریان آن خودداري مینمائی و اگر به آنان اعلام شود میفهمند و درك مینمایند ولی
صفحه 147 از 181
سخت در اشتباهند. و به این گروه مردم بگو علم به وقت قیامت از جمله علوم و مفاتیح غیبی است که هرگز مخلوق و آفریدهاي
صلاحیت آن را ندارد که از وقت و چگونگی آن بطور تفصیل اطلاع بیابد و آگاه شود. لکن بسیاري از مردم نمیفهمند چگونه
علم به وقت قیامت و عالم رستاخیز از جمله علوم غیبی است بلکه چنین پندارند مانند سایر علوم به امور محسوس است اگر سؤال
نموده و به آنان پاسخ گفت شود میفهمند و فهم و درك آن را دارند و جهالت و تصور آنان فقط از نظر امتناع از پاسخ و ابهام
گوئی در جواب است. بر حسب منطق آیات قرآنی پس از انقراض نظام جهان که همه عوالم علوي و سفلی محکوم به فناء و زوال
میشوند و تیرگی فنا سر تا سر صحنه امکن را فراگرفته و بر آن فرمانروا خواهد بود و جز ذات احدیّت قهّار بطور اطلاق موجودي
در صحنه امکان نخواهد بود ناگهان با اراده ، ص: 310
قاهره بدون قید و شرط صحنه درخشان و عالم قیامت پدید میآید و نظام خورشید آراي آن عرصه امکان را تا ابد روشنائی خواهد
بخشید. اینک میفرماید: یا محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم از تو میپرسند که ساعت مرگ خلق و یا قیام خلق در روز حشر یا
وقت فناء خلق چه وقت است؟ و چه وقت این دستگاه عظیم از گردش و حرکت باز میماند و ساکن و ثابت میگردد به آنها بگو
علم آن تنها نزد پروردگار من است وقت آن را جز او کسی آشکار نمیکند و احدي از خلق بر وقت آن مطلع نیست هر چند ملک
مقرّب یا بنی مرسل باشد و خداي تعالی وقت وقوع آن را بر غیر خودش مخفی فرموده و آن را تا وقت وقوع که ناگهانی است ظاهر
نخواهد ساخت امر آن به سبب پنهان بودن وقت آن و هول وصف آن و سختی وقوع آن بر اهل آسمانها و فرشتگان و اهل زمین از
جن و انس بسی عظیم و گران است و همگان مضطرب و ترساناند. آن ساعت بر شما فرا نمیرسد مگر بطور ناگهان و در حالتی
که شما منهمک در دنیا و معمور ساختن زندگی دنیوي هستید. از تو در این باب به اصرار سؤال میکنند که گوئی تو به آن دانا
هستی و مبالغه در پرسش میکنند بگو فقط علم آن نزد خداست که عالم الغیب و الشهاده است و لکن بیشتر مردم نمیدانند که این
علم منحصر به ذات مقدس کبریائی است و یا سرّ پنهان بودن آن را نمیدانند چه اگر بدانند نظام کون بر هم میخورد و از عمران
دنیا دست میکشند چنانکه شب قدر و ساعت اجابت دعا هم مخفی است و بواسطه حکمتهائی که خود میداند پنهان است و براي
آن است که مردم در طلبش بیشتر بکوشند و نشاط بیشتري به خرج دهند.
(187)
، ص: 311
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 311
از یهودان فرقه یا از قریش با نبی گفتند از تخفیف و طیش
گز قیامت چون تو میگوئی سخن کی شود گو تا قیامت بر علن
آمد آیت کز تو پرسند این و آن تا چه وقت آید قیامت بر عیان
معنی ایّان مرسیهاست این تا کی است اثبات و ایقاعش یقین
گو جز این نبود که باشد علم آن نزد آن پروردگارم در نهان
نیست کس را از ملایک و از رسل آگهی از وقت آن بر جزء و کل
کس نسازد امر آن را آشکار غیر او در وقت آن از استتار
مر قیامت بس عظیم است و گران بر خلایق در زمین و آسمان
یعنی اندر هول و هیبت بس ثقیل باشد آن بر بندگان از هر قبیل
صفحه 148 از 181
، ص: 312
آن نیاید جز شما را ناگهان کاعظم اهوال باشد هم گران
از تو پرسند از حدوث آنچنان که تو گویا عالمی بر وقت آن
آگهی از وقت آن بینقص و عیب بیخبر کان باشد از اسرار غیب
گو جز این نبود که علمش نزد حق هست مانند سطور اندر ورق
لیک از مردم ندانند اکثري که بجز حق نیست آگه دیگري
(187)
، ص: 313
شأن نزول .... ص : 313
ابن عباس گوید: عدهاي از یهودیان نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم آمدند و گفتند: یا محمد ما را از ساعت یعنی از روز
قیامت خبر بده که چه وقتی بر پا خواهد شد سپس این آیه نازل شد.
قتادة و حسن بصیري گویند این سؤال را طایفه قریش از پیامبر اکرم نمودند. مجمع البیان نیز این را نقل کرده است.
شیخ بزرگوار این موضوع را بدون ذکر عنوان شأن نزول به میان آورده است.
و نیز گویند قریش چند نفر امثال عاص بن وائل السهمی و نضر بن حارث ابن کلدة و عقبۀ بن معیط را بسوي بخران فرستادند تا از
علماء یهود سؤالی را که از پیامبر اسلام راجع به ساعت قیامت پرسیده بودند فرا گیرند و در این باره این آیه نازل گردیده بود.
تفسیر علی بن ابراهیم و برهان نیز انی موضوع را نقل کردهاند.
، ص: 314
[سوره الأعراف ( 7): آیه 188 ] .... ص : 314
اشاره
قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَ  را إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ
( لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ( 188
ترجمه و شرح .... ص : 314
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را مورد خطاب قرار داده و به وي دستور میدهد که به
مسلمانان بگو من به سود و زیان خود آگاه نیستم جز آنچه را که پروردگار به من موهبت نماید و از خطر ایمن فرماید در این
صورت چگونه بر علم غیب آگاه هستم و بر عالم قیامت که محصول همه عوالم است احاطه بیابم و بطور تفصیل بر آن آگاه باشم.
و هر چه از سود و زیان خود بدانم و از هر خطر و زیانی ایمن گردم همه بخواست پروردگار است لذا هر حادثه و پدیدهاي در این
صفحه 149 از 181
جهان رخ دهد ناگزیر وابسته به علل و اسباب بیشمار خواهد بود بلکه وابسته و پیوسته به مجموع نظام جهان است ولی نیروي قاهري
که به آنها روح تأثیر بدهد همانا مشیّت قاهره پروردگار است. و علم غیب بطور اطلاق اختصاص به ساحت پروردگار دارد و
موجود امکانی که محدود است از علوم بیشماري بیبهره است و اگر بشر از حوادث آینده آگاه باشد سود بسیار متوجه او شده و از
هر شرّ و خطر و زیانی ایمن خواهد بود و چون من معرض حوادث و ضرر و زیان هستم دلیل آن است که از علم به غیب بیبهرهام
جز آنچه را که ، ص: 315
پروردگار نصیبم فرماید. و منافات ندارد به اینکه از طریق تعلیمات اللهی و نزول وحی حقایقی از غیب بر من مکشوف و آشکار
باشد و بر حوادث آینده آگهی بیابم. فقط دعوي من آن است که رسول و فرستاده پروردگار هستم و از طریق وحی و تعلیمات
غیبی برخوردارم که جامعه بشر را به توحید و فضایل اخلاقی دعوت نمایم و از خطر شرك و خودستائی تهدید نمایم و فقط افراد
خردمند که به غرض از خلقت خود پی بردهاند در مقام آموزش و پذیرش بر میآیند و از تعلیمات مکتب قرآن بهرهمند میشوند و
گروهی که از خودستائی در باره غرض از خلقت خود نمیاندیشند و بطور استهزاء از هنگام رستاخیز پرستش مینمایند و دعوي
پیامبري را احاطه به علم غیب پنداشته و تکذیب مینمایند این گروه از سعادت بیبهره خواهند بود. اینک میفرماید:
با محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) به این مردمان بگو من بشري هستم مشرف به شرف رسالت شدهام و این بار امانت را به عهده
گرفتهام و براي خودم مالک هیچگونه سودي نیستم و از خودم هیچگونه زیانی را رفع کردن نتوانم مگر چیزي را خدا بخواهد و او
مرا مالک سود و دافع زیانی گرداند و نیز من بشري هستم که علم به امور پنهانی ندارم و علم غیب فقط نزد خداي واحد است و
بس و اگر عالم به علم غیب بودم براي خود طلب خیر کثیر و منابع بسیاري میکردم و به قول شما از سال ارزانی و خوش سالی
براي سال قحطی و خشکسالی ذخیره میکردم و از این راه سودي فراوان میبردم و پیش آمد بدي براي من نمیکرد و تنگدستی و
فقر به من نمیرسید و بیمار نمیشدم و از جهت دشمنان به من و کسانم آسیبی وارد نمیشد چه اگر داناي آن بودم قبلا از آن
احتراز مینمودم و واقع امر غیر از این است زیرا ، ص: 316
من بشري مانند بقیه مردم میباشم و خداوند مرا به شرافت رسالت مشرّف ساخته است و من جز ترسانندهاي براي کافران و مژده
دهندهاي براي مؤمنان نمیباشم.
لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُ  دا.
(188)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 316
گو که مالک نیستم بر نفس خویش جلب نفع و دفع ضرّي را ز پیش
نیستم آگه به هیچ از غیب من جز که حق خواهد که دانم آن زمن
ور ز غیب آگاه بودم من بسیر جستمی در هر ره افزونی ز خیر
نی رسیدي هم مرا هیچ از بدي کان بود ثابت به علم ایزدي
نیستم من جز نذیر و جز بشیر بر کسی کاورده ایمان از ضمیر
(188)
، ص: 317
صفحه 150 از 181
شأن نزول .... ص : 317
تفسیر مجمع البیان نوشته: اهل مکه به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم گفتند: آیا میتوانی قیمت و بهاء اشیاء ارزان را قبل از
آنکه گران بشود به ما بگوئی تا بتوانیم سود و بهره خوبی بدست آوریم سپس این آیه نازل گردید.
و نیز گفتند خداوند شما را آگاه نمیسازد چه زمانی در زمینی خشکسالی میآید تا از آن سرزمین بجاي دیگري که فراخ سالی
است بر وي سپس خداوند متعال این آیه را فرو فرستاد.
، ص: 318
[سوره الأعراف ( 7): آیه 189 ] .... ص : 318
اشاره
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِ دَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْکُنَ إِلَیْها فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِیفاً فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ
( رَبَّهُما لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ ( 189
ترجمه و شرح .... ص : 318
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان کرده که بر بشر منت نهاده به اینکه نسل و نسب همه افراد به یک فرد انسان میرسد و براي
هر فردي همسري از نوع بشر قرار داده به منظور اینکه انیس هم گردند و از آن دو خانوادهاي تشکیل شود و نسل بشر در جهان باقی
بماند.
پس از اینکه بر حسب غریزه جنسی به یکدیگر تمایل نموده و به هم آمیخته و همبستر شدند آنگاه ماده تناسلی در رحم همسر وي
انتقال مییابد در صورتی که احساس حمل و آبستنی ننموده و پس از زمانی که از این ماجرا گذشت در خود احساس حاملگی و
بارداري خواهد نمود وقتی که زوجه احساس حمل و بارداري نمود نظر به اینکه به وسائل عادي دسترسی ندارند که جنین را به
صورت فرزند کامل الخلقه در آورند و اعضاء و جوارح او را به طور کامل رشد دهند و جنین دوره جنینی را به سلامت بپیماید و
سالم به دنیا بیاید بر حسب فطرت خدا داده از پروردگار ، ص: 319
درخواست مینماید که این جنین سقط نشود و اعضاء و جوارح آن بطور کامل رشد نماید و ملتزم شوند اگر این جنین به حدّ کمال
برسد و دوره جنینی را به پایان برساند از فضل پروردگار دانسته پیوسته از این نعمت سپاسگزار خواهیم بود و شئون وجودي و
زندگی و سلامت او را در دوره نوزادگی و کودکی همه را به خواست پروردگار بدانیم و به اسباب عادي و عوامل طبیعی که
تشبیت مینمائیم همه ظهوري از تربیت و تدبیر ساحت او دانسته عهد و پیمان سپاسگزاري را با پروردگار برقرار مینمائیم. اینک
میفرماید:
اوست آن خدائی عظیم الشأنی که شما بنی آدم را از یک تن یعنی آدم ابو البشر یا از جنس واحد و طبیعت واحدة بیافرید و از
جنس او جفت او حوّا را قرار داد تا با او سکونت و آرامش خاطر و انس یابد و چون به سنّ رشد و بلوغ رسید و تقاضاي غریزه
جنسی در او پیدا شد با جفت خود در آمیخت و مادینه از او بار سبکی که نطفه بود برداشت و با این بار سبک که نطفه و بعد علقه
صفحه 151 از 181
و مضغه بود مدتی را گذرانید و چندي بر او بگذشت و چون بار درونی سنگینی یافت و طفل در رحم بزرگ شد و زمان نهادن بار
نزدیک گردید به درگاه خدا دعاء کردند و پروردگار خودشان را هر دو تن بخواندند و سوگند یاد کردند که اگر به ما فرزند
شایسته و صالح عطا فرمائی که تامّ الخلقه و قويّ البنیۀ و سلیم الفطرة که مصداق فرزند صالح است باشد البته ما در زمره شکر
گزاران خواهیم بود.
(189)
، ص: 320
[سوره الأعراف ( 7): آیه 190 ] .... ص : 320
اشاره
( فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ( 190
ترجمه و شرح .... ص : 320
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: پس از آنکه پروردگار جنین را به حدّ رشد و کمال رسانید و اعضاء و جوارح آن طفل
را تامّ و کامل رشد داده و صحیح و سالم به دنیا آمد آنگاه هر دو پدر و مادر پروردگار را فراموش نموده به وسائل عادي و عوامل
طبیعی متشبّث و متوسل میشوند و سلامت فراج و پیمودن مراحل نوزادگی و دوره کودکی را مستند به سعی و کوشش و مراقبت
خود دانسته و نیز مستند به علل و اسباب طبیعی و ملائمت هوا و محیط پندارند و عهد و پیمان خود را با پروردگار نقض نموده به
شرك دیرین میگرایند.
سپس میفرماید: چگونه بیگانگان خلقت فرزندان و رشد و نماي اعضاء و جوارح جنین و سلامت و عافیت او را تا هنگامی که به
آن دسترسی ندارند بر حسب فطرت او را از پروردگار مسئلت مینمایند و عهد و پیمان میبندند که پیوسته خدا پرست بوده و در
باره تدبیر امور خود براي پروردگار شریک قرار ندهند و هیچ یک از عوامل طبیعت و علل و اسباب را مستقل در تأثیر ندانند و
پیوسته به وظیفه سپاسگزاري قیام نمایند ولی پس از آنکه پروردگار خواسته آنان را برآورد و جنین در حالی که اعضاء و جوارح او
تام و کامل است به دنیا آمد عهد و پیمان خود را با پروردگار ، ص: 321
نقض نموده به شرك و عناد دیرین باز میگردند. اینک میفرماید:
و چون فرزند صالحی به دلخواه آنها براي آن دو بیامد پارهاي از مردان و زنان بنی آدم مشرك شدند و براي خدائی که به آنها نسل
صالحی عطا فرموده بود شریک قائل شدند و رو به غیر خدا کردند و حال آنکه خداوند برتر و بالاتر است از آنچه آنان براي او
شریک میآورند.
، ص: 322
[سوره الأعراف ( 7): آیه 191 ] .... ص : 322
اشاره
صفحه 152 از 181
( أَ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ ( 191
ترجمه و شرح .... ص : 322
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان کرده: چگونه بعض فرزندان آدم انسان گم گشتهاند که به تهدید خرد توجه ننموده و زنگ
خطري که پیوسته از هر سو او را فراگرفته نمیشنود و نمیخواهد بفهمد و بیابد بر این اساس به بتهائی را پرستش مینماید و نیاز
خود را از او خواسته و آنها را میخواند در صورتی که خود تصدیق دارد که بتها فاقد نیروي ادراك و شعورند و در خواست
نیازمندان را نمیشنوند و نمیفهمند زیرا که مخلوق و پدید آورده جهان آفرینند بدین جهت نمیتوانند چیزي را پدید آورده
بیافرینند و یا خواسته نیازمند را بشنوند تا چه رسد به اینکه حاجت او را برآورند. اینک میفرماید:
آیا براي خدا شریکی قرار میدهند که ابدا چیزي را نیافریده بلکه خود آنها هم مخلوق و آفریده خدا هستند.
(191)
، ص: 323
[سوره الأعراف ( 7): آیه 192 ] .... ص : 323
اشاره
( وَ لا یَسْتَطِیعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ ( 192
ترجمه و شرح .... ص : 323
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: نشانه ضلالت این گروه مردم آن است که تصدیق دارند که بتها فاقد نیروي حسّ و
حیات و قدرت هستند چگونه درماندگان و نیازمندان را میتوانند کمک کنند بلکه از خودشان نیز نمیتوانند دفاع نموده و از هر
گونه تغییر و تصرّفی که بشر در باره آنها بکار ببرد جلوگیري نمایند.
در این آیات از بتها به هیئت جمع و صاحب خرد تعبیر نموده شاید اشاره به آن باشد به اینکه این مردم آنها را فاقد شعور میدانند
معذلک بر خلاف حکم خرد آنها را خردمند و با شعور فرض نموده و تصور مینمایند.
اینک میفرماید:
و قدرت و استطاعت بر این ندارند که آنان را یاري کنند و به آنها کمکی نمایند بلکه مالک سود و زیان یا نصرت و معاونتی براي
خود هم نیستند چه رسد به اینکه به دیگران یاري نمایند.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
(192)
، ص: 324
صفحه 153 از 181
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 324
اوست که آنکس که شما را آفرید از تن واحد بت نزد عقل و دید
نفس واحد آدم است از گفت او و آفرید از جسم آدم جفت او
آمد آن حوّا ز ضلع او برون تا که یابد قلب آدم ز او سکون
انس گیرد با چنان جفت جمیل زان که الجنس مع الجنس یمیل
پس چو پوشیدش به خفتن آن عفیف یافت حوّا حمل از او حملی خفیف
بود آن مستمر لیل و نهار رفته رفته تا که سنگینی گشت بار
می بخواندند آن خدا را از اضطرار آنکه بود آن هر دو را پروردگار
بدهی ار ما را تو فرزند از کرم از سپاس آرندگان باشیم هم
پس خدا چون داد ایشان را ولد صالح اعنی مستوي اندر جسد
می بگرداندند او را خود شریک در هر آن چیزي که حقشان داد نیک
، ص: 325
اندر این شرکت فزون باشد کلام نزد معنی در میان خاص و عام
ذکر آنها جملگی بیحاصل است بعضی دور از عقل و بعضی مشکل است
آنچه باشد حق تحقیق سخن با تو گویم دل گرت باشد به من
معنی این باشد که با حبّ خدا حب او آمد شریک آن هر دو را
وین قرار حق بود هم حکم اوست که ولد را امّ و اب دارند دوست
میرسد کی رونه طفلی بر ثمر بی ز مهر مادر و حبّ پدر
وین بر آدم نیست جرم و ار داشت دوست مر ولد را کاینهم از فرمان اوست
این است شرکت نی که با ذات الأحد مر شریک آورده آدم از ولد
یعنی اول بود واحد همشان پس دو تا شد وین نباشد ذمّشان
این محبت لازم کو نیست است نی که با حق در عبادت شرکت است
گفت ز آنرو فتنهاند اولاد و مال آدمی را باز دارند از کمال
، ص: 326
هست توحید موحّد رستگی از هر آنچه او راست با دل بستگی
اینست وافی نزد عقل ذو شئون فتعالی اللّه عما یشرکون
وجه دیگر آنکه آن فرزند نیک گشت ایشان را بدار حق شریک
آنچه حقشان کرده بود از خود عطا شد شریک اولادشان در خیرها
کی بنیّ با حق انباز آورد هر نفس چون رو باو باز آورد
پس پی توبیخ مشرك گوید او شرك آیا بر حق آرند از عتو
در عبادت با وي انباز آورید آنچه را کو چیز دیگر نافرید
خویش مخلوقند و مخلوقی کجا میتواند شد به چیزي رهنما
صفحه 154 از 181
هیچ نتوانند تا باشند یار زان که ایشان را پرستد ز اختیار
نتوانند آنکه یار خود شوند در نجاستها چو آنها را کشند
(192)
، ص: 327
[سوره الأعراف ( 7): آیه 193 ] .... ص : 327
اشاره
( وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدي لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ ( 193
ترجمه و شرح .... ص : 327
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان فرموده: نظر به اینکه بتها اجسام فاقد ادراك هستند اگر آنها را بسوي خداپرستی دعوت
نمایند هدایت نخواهند یافت تا چه رسد به اینکه مردم را رهبري نمایند.
براي شما یکسان است چه حاجت خود را از آنها خواستار شوید یا خودداري نمائید پاسخ از آنها نخواهید شنید.
و چون بشر بر حسب طبع فقط هنگام حاجت خواسته خود را اظهار مینماید و در غیر آن درخواستی ندارد لذا جمله صامتون در این
آیه شریفه به هیئت وصفی ذکر شده است. اینک میفرماید:
و اگر این مردمان بت پرست و مشرك را به راه راست و هدایت دعوت کنید نمیپذیرند و از شما پیروي نمیکنند و براي شما
مساوي است که آنها را به راه حق بخوانید یا آنکه دعوتی نکرده و ساکت و صامت بمانید. و کیف یداوي القلب من لاله قلب کسی
را که دل نیست چسان علاج دل تواند کرد.
(193)
، ص: 328
[سوره الأعراف ( 7): آیه 194 ] .... ص : 328
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجِیبُوا لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 194
ترجمه و شرح .... ص : 328
خداوند متعال در این آیه کریمه میفرماید: اجسام و بتهائی که نیازهاي خود را از آنها خواستهاید مانند هر یک از شما مخلوق و
زبون هستند چگونه آنها را معبود خود پنداشتهاید. اگر در دعوي خود صادق هستید که بتها معبود ساختگی شما داراي شعور و
صفحه 155 از 181
ادراك و قدرت هستند حاجتهاي خود را از آنها بخواهید تا پاسخ دهند و نیازهاي شما را بر آورند.
اینک میفرماید:
الحقّ آنهائی را که به غیر از خداي واحد میخوانید و میپرستید و آنها را آلهه مینامید بندگانی مانند شمایند مملوك و مسخّر و
ذلیل و مخلوق شمایند و درست نیست که مخلوقی محلّ پرستش و تقدیس مخلوقی مانند خود باشد. اگر راست میگوئید و در
دعاي خود صادق هستید آنها را بخوانید تا دعوت شما را اجابت کنند و دعاي شما را مستجاب نمایند.
، ص: 329
[سوره الأعراف ( 7): آیه 195 ] .... ص : 329
اشاره
أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها أَمْ لَهُمْ أَعْیُنٌ یُبْصِ رُونَ بِها أَمْ لَهُمْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ کِیدُونِ فَلا
( تُنْظِرُونِ ( 195
ترجمه و شرح .... ص : 329
خداوند متعال در این آیه شریفه میفرماید: مگر بتها معبود ساختگی، اجسام بیخبر از خود نیستند که آنها را بشر به هیئت و شکل
انسان و یا حیوان تراشیده و ساخته است و فاقد نیروي حرکت و دفاع از خود بوده همچنین فاقد نیروي بینائی و حس شنوائی هستند.
سپس میفرماید: اي رسول گرامی در مقام تعجیز آنان بگو که از معبود خیالی خود درخواست اندیشه و کمک نمائید و هر گونه
حیله و نیرنگ دارید بکار برید تا بفهمید و مشاهده کنید که آفریدگار جهان داراي علم و احاطه بیحد و قدرت بینهایت است و
مرا از مکر و نیرنگ شما ایمن خواهد فرمود. اینک میفرماید:
آیا این بتها پائی دارند که با آن راه بروند و براي مصالح شما قدم بردارند یا دستهائی دارند که بوسیله آن حمله کنند و دفع ضرر و
زیانی از شما نمایند یا چشمهائی دارند که بوسیله آن ببینند یا گوشهائی دارند که بوسیله آن بشنوند اینها یا سنگ سخت یا ساخته از
آب و گل یا معجونی از شیرین مانند صنم بنی حنیفه هستند یا محمد به آنها بگو شرکاء خودتان را أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 15 ، ص: 330
ما بر تو از خدایان خودمان ترسانیم با آنها کمک « انّا نخاف علیک من آلهتنا » : بخوانید و به یاري خود بطلبید و شما که میگوئید
کنید سپس با من از در کید و حیله در آئید و هیچ مرا مهلت ندهید و به تأخیر میندازید زیرا معبود من ناصر و یاور من است و کید و
مکر دیگران را از من رفع میفرماید ولی معبودهاي شما قادر بر یاري شما نیستند و حتی به دفع زیان و ضرر از خود هم قدرتی
ندارند.
(195)
، ص: 331
[سوره الأعراف ( 7): آیه 196 ] .... ص : 331
صفحه 156 از 181
اشاره
( إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ ( 196
ترجمه و شرح .... ص : 331
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان فرموده: چون مشرکین بتها را ولیّ و سرپرست خویشتن میدانستند لذا پیغمبر اسلام صلی اللّه
علیه و آله و سلم به آنها فرمودند: ولیّ و سرپرست من آن خدائی است که این کتاب آسمانی یعنی قرآن را نازل کرده است نه تنها
من بلکه او همه صالحان و شایستگان را حمایت و سرپرستی میکند و مشمول لطف و عنایتش قرار میدهد. اینک میفرماید:
و به حقیقت ناصر من و حافظ من و داف هر شرّ و ضرري از من آن خدائی است که کتابی را نازل کرده است که دعوت به توحید
و نیک کرداري و درست گفتاري میکند و آن خدائی است که مردمان صالح و شایسته را سرپرستی و نصرت میفرماید و
فرمانبرداران خود و پرهیزکاران از نافرمانی را بوسیله حجّت و برهان و بوسیله دفع شر و ضرر یاري مینماید اما شما مشرکین ولیّ
امر و متولی امورتان شیطان است که شما را از نور به تاریکی میکشاند.
(196)
، ص: 332
[سوره الأعراف ( 7): آیه 197 ] .... ص : 332
اشاره
( وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَسْتَطِیعُونَ نَصْرَکُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ ( 197
ترجمه و شرح .... ص : 332
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان میکند: از جمله سخنان رسول گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلم و احتجاج با مشرکان است
که آنچه را معبود خیالی که به آنها اظهار مینمائید نظر به اینکه فاقد نیروي شعور و قدرت هستند هرگز نمیتوانند حاجت شما را
برآورند و اگر معرض هر گونه تغییر و تصرف در آیند از خود نیز نتوانند دفاع نمود. اینک میفرماید:
و آنها را که به غیر خداي واحد میخوانید و میپرستید و به عبادت و تقدیس اختصاص میدهید نه به یاري شما قدرت و استطاعتی
دارند و نه براي خودشان قادر بر نصرت و دفع شرّ و ضرر از خویشاند.
(197)
، ص: 333
[سوره الأعراف ( 7): آیه 198 ] .... ص : 333
صفحه 157 از 181
اشاره
( وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَی الْهُدي لا یَسْمَعُوا وَ تَراهُمْ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ وَ هُمْ لا یُبْصِرُونَ ( 198
ترجمه و شرح .... ص : 333
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان فرموده: از جمله احتجاج رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم آن است که اگر بتها معبود
خیالی را ارشاد نموده و به آنها امري را پیشنهاد نمائید نمیفهمند و نمیشنوند و در اثر جواهري که به دیدگاه آنها بکار برده شده
هر که به آنها نظر افکند خواهد پنداشت که بسوي وي دیده افکندهاند و حال آنکه هرگز نمیبینند و فاقد نیروي شعور و بینائی
هستند. یا بطور کنایه مراد آن است که اگر بتپرستان را به توحید و خداپرستی دعوت نمائی سخنان تو را نمیشنوند و نمیخواهند
بفهمند با اینکه بسوي تو نظر میافکنند ولی نیروي خود را بکار نمیبرند که تو را ببینند. اینک میفرماید:
و اگر آنها را به هدایت و رشد و صلاح دعوت کنید یا اگر از آن بتها بخواهید که شما را به راه راست هدایت کنند گوش به
دعوت شما نمیدهند و آنها را میبینید که چشمها را دوختهاند ولی چیزي نمیبینند آیا اگر شما را عاقل گویند براي شما سزاوار
است که اینها را خدایان بنامید و از آنها مطلب بخواهید.
(198)
، ص: 334
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 334
بت پرستان را بخوانید ار بدین پیرو نارند از طغیان و کین
هست یکسان گر شما خوانیدشان یا خموش آئید و لب بندید از آن
یا که از اصنامند از آیت مراد نیست سودي نزد خواندن در جماد
یعنی ار خوانی بتان را یا که نی بر تو از سنگی رسد آواز کسی
جز حق آنان را که خوانید از امید چون شما باشند مملوك و عبید
پس چو میخوانیدشان باید کنند پس اجابت صادقید ار در پسند
گر که معبودند و میگوئید راست باید از ایشان اجابت زود خواست
پایشان آیا برفتن هیچ هست یا که از بهر گرفتن هیچ دست
چشم یا دارند تا بینند باز گوش یا تا بشنوند آواز و راز
، ص: 335
ور که میگوئید اینها نیستشان پس شما باشید افضل از بتان
نیست معقول این به نزد عقل و کیش تا پرستد هیچ کس مفضول خویش
زین سخنها مشرکان ملزم شدند پس به تخفیف پیامبر آمدند
کاین الهان را نکوهش گر کنی می مدار از قهر ایشان ایمنی
گو شما خوانید انبازان خود مجتمع گردید با ایشان بود
صفحه 158 از 181
با هم اندر قصد من حیلت کنید هر چه بتوانید بیمهلت کنید
نیست باکی تا بود حق یار من هم کفیل است و ولی در کار من
و آنکه میخوانیدشان لیل و نهار می بتوانیدتان گردید یار
نی توانند آنکه یار خود شوند پس چه غم خوب ار بکس یابد شوند
مؤمنان خوانند ور کفّار را بر هدایت نشنوند انکار را
یا که خوانند ار بتان را کافران نشوند و نیستشان سمع و روان
، ص: 336
بینی ایشان را که سویت بنگرند اي محمد (ص) نی که بینا و ابصرند
بر تو بینند از ره تن نی ز جان نیستشان چون چشم حق بین در نهان
( 193 تا 198 )
، ص: 337
توضیحات .... ص : 337
قوله تعالی: إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ از جمله عند ربّی مستفاد میگردد: که از جمله علوم و مفاتیح غیب همانا وقت
و هنگام قیامت است که هیچ مخلوقی صلاحیت فهم آن را ندارد. و کلمه لوقتها بدل از ضمیر و بیان اختصاص علم آن به ساحت
پروردگار است که هنگام وقوع آن را به احدي اعلام نفرموده است. بر حسب صریح آیات قرآنی نظام کرات آسمان و زمین و
حرکت و سیر هر یک از آنها به هم خواهد خورد و هر یک از مدار مخصوص به خود خارج شده در اثر تصادم و برخورد به
یکدیگر پراکنده و متلاشی شده ناگزیر در اثر گسیختن نظام جهان وقت و زمان که محصول آنها است پایان یافته و مختل خواهد
شد و تشکیل صحنه قیامت پس از انقضاء نظام این جهان خواهد بود.
در این صورت سؤال از تعیین وقت عالم قیامت مفهوم ندارد فقط میتوان گفت هنگامی است که نظام این جهان گسیخته شده و
نظام دیگري پدید میآید در این صورت پیدایش عالم قیامت و گسترش صحنه رستاخیز عبارت از فناء این عالم و گسیختن نظام
جهان و انقراض موجودات و اختلال نظام اسباب و عوالم طبیعت است که همه از تأثیر بازمانده و محکوم به فناء شدهاند همچنین
عالم مجردات مانند جنّ و عوالم علوي قدسیان نیز تغییر یافته و زوال پذیرفتهاند. بدیهی است فرشتگان قدس و افراد بشر هرگز
نمیتوانند فناء و زوال خود را درك نمایند و بفهمند و همچنین علم به آن که از شئون وجودي آنها و جزء نظام این جهان است.
، ص: 338
و جمله ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بیان آن است که به چه جهت علم به وقت قیامت و هنگام گسترش صحنه رستاخیز زیاده بر
طاقت و قدرت هر مخلوق و آفریدهاي است زیرا عالمی است که فقط استناد به آفریدگار دارد اگر اراده فرماید بدون قید و شرط
پدید میآید. و نیز از نظر اینکه نظام کرات آسمان و زمین گسیخته خواهد شد و هر یک از مدار مخصوص به خود خارج شده و
در اثر برخورد به یکدیگر متلاشی و پراکنده میشوند همچنین نسل بشر نابود خواهد شد و هنگام حضور به پیشگاه عدل پروردگار
و بررسی به اعمال و اندیشه بشر فرا خواهد رسید و سختترین عقبائی است که هر یک از افراد بشر به آن رو برو خواهند شد. از
نظر اینکه عالم قیامت محصول تحولاتی است که بر بشر رخ داده و نتیجه عوالم و نشأتی است که از آنها گذر نموده و پشت سر
نهاده و ظهور سیرت نیک و بد انسانی است که کسب نموده.
و محتمل است مراد از سماوات فرشتگان قدس و عوالم علوي باشند و ایجاد صحنه رستاخیز وابسته به اراده قاهره است و بدون شرط
صفحه 159 از 181
و قید ناگهان پدید خواهد آمد و فرشتگان مقرب هیچگونه وساطتی در تدبیر و اجراء و یا انتظام آن ندارند بدین نظر بر قدسیان و
مقربان و همچنین بر سلسله بشر بسیار خطیر و وحشتزا خواهد بود و نظر به اینکه عالم قیامت عبارت از محصول عوالم و نشئاتی
است که محکوم به فناء شده و نابود گشتهاند و از آن عوالم و موجودات بیشمار آنها اثري بجا نمانده ناگهان به اراده قاهره عالم
قیامت از کتم عدم پدید آمده نظام دیگري غیر از نظام عوالم و نشئات گذشته که ابدي و زیاده بر تصور و فکر بشر است بر سرتاسر
آن صحنه فرمانروا خواهد شد. قیامت یگانه عالم و حیات جاودان است که صفات ، ص: 339
کامله و قدرت بینهایت ساحت کبریائی در آن از هر سو ظهور مینماید و براي همیشه بهترین مسطوره نظام شریف ربوبی را
نمایش میدهد.
بشر با اینکه از روزنه شنوائی و بینائی به صحنه پهناور جهان نظر افکند و پس از قرون بیشمار به اسرار نهانی یک موجود پی نبرده و
از آن بیخبر است چگونه با فکر کوتاه خود از محیط تیره جهان طبع میتواند به عالم درخشانی که قیاس آن با سایر عوالم مانند
خورشید تابان است پرتو افکنده و احاطه نماید در صورتی که شعاع نظام ابدي فکر و دیده را خیره مینماید و بغیر قیاس از افق
تصور و اندیشه بشر بالاتر است امکان ندارد بتواند در محور نظام خورشید آراي آن دور بزند و حقیقت و صفات و چگونگی آن
درك نماید. آن جریان در باره سلسله بشر بر حسب حکم خرد است ولی در باره ارواح قدسی پیامبران و فرشتگان مقرب که سعه
وجودي آنان از افق تصور و اندیشه بشر خارج است بر حسب جمله انّما علمها عند اللّه علم و احاطه به آن اختصاص به ساحت
پروردگار دارد و ارواح قدسیه و فرشتگان مقرّب نیز از علم به آن بهرهاي ندارند زیرا انتهاء آن به ساحت کبریائی است و حقیقت و
صفات آن قابل وصف نیست.
قوله تعالی: إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ با توجه به این نکته که همه علل و اسباب بیشمار بعید و قریب نسبت به حادثه یا از مبادي و یا از لوازم
تشخص آن حادثه به شمار میآیند و مشیّت پروردگار همواره به طور اطلاق است و هرگز مشروط نخواهد بود. مثلا هدایت یافتن و
نیل به سعادت هر یک از افراد بشر وابسته به علل زمانی و مکانی بیشمار میباشد ولی نیروي مؤثر که در باره هدایت یافتن هر یک
تأثیر نماید و روح سعادت بدهد همانا مشیّت مطلقه ساحت کبریائی است و در ، ص: 340
عوالم امکان ایت بیان جاري و فرمانروا است و در آیات قرآنی هر مورد که قید مشیّت یاد آوري شده منظور توحید افعالی
پروردگار است.
قوله تعالی: فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ محتمل است مراد آیه بیان حال نوعی انسانها باشد نظر به اینکه پیدایش فرزند امري است که
بشر به حکم خرد از آفریدگار جهان میداند و به ساحت او توجه مینماید و تنها از او مسئلت دارد که به وي فرزندي ارزانی و
موهبت فرماید گرچه پدر و مادر در غیر این حال بیگانه از دین توحید باشند ولی در باره خصوص آفرینش فرزند به حکم فطرت به
ساحت پروردگار توجه مینمایند و عهد و پیمان میبندند که پیوسته خدا پرست باشند از نظر اینکه تشکیل و صورت گرفتن جنین
و تمام بدن اعضاء و جوارح و ولادت آن وابسته به تأثیرات غیبی و اراده پروردگار است که جنین مراحلی را که خارج از فکر و
تدبیر و پیش بینی بشر است میپیماید.
و ذیل آیه فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ مبنی بر اینکه پروردگار از نقض عهد و پیمان شکنی بیگانگان تبرّي فرموده و دلیل آن است که
آیه در باره تهدید بیگانگان و تعلیم و تربیت اهل ایمان و پیروان مکتب قرآن است برخی از مفسرین نوشتهاند محتمل است آیه بیان
حال آدم ابو البشر و همسر وي حوّا باشد که آن دو در باره نسل خود و داشتن فرزند این چنین درخواستی از ساحت پروردگار
نموده عهد و پیمان بستند و پس از اینکه پروردگار به آن دو موهبت فرمود رشد و نماي طفل را مستند به وسائل طبیعی دانسته و
حال آنکه بر خلاف خلوص بوده و مرتبهاي از شرك نهانی است ولی این نظر بر خلاف صریح آیات قرآنی است مبنی بر اینکه آدم
ابو البشر علیه السّلام نخستین پیامبر و روح قدسی او مورد موهبت تعلیم اسماء و ، ص: 341
صفحه 160 از 181
صفات پروردگار است از خطاء و شرك نهانی مصون و ایمن میباشد و با توجه به ذیل آیه که پروردگار از شرك و نقض عهد و
پیمانشکنی مشرکان و بیگانگان تبرّي فرموده قرینه آن است آیه در باره تهدید بیگانگان است.
و برخی هم نوشتهاند: آیه هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِ دَةٍ در باره آدم ابو البشر علیه السّلام و همسر اوست به قرینه ذیل آیه که
میفرماید: لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ زیرا شاکر بطور اطلاق از صفات پیامبران است ولی آیه دوم که میفرماید: فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً در
باره بیگانگان و مبنی بر توبیخ آنهاست به قرینه ذیل آیه فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ یعنی پروردگار از شرك و پیمانشکنی مشرکان
تبرّي فرموده است.
و بعضی نیز معتقدند که هر دو آیه در باره آدم ابو البشر علیه السّلام و همسر اوست ولی آیه فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ
ضمیر تثنیه در جمله جعلا راجع به فرزندان پسر و دختر آدم و حوّا است و تقدیر چنین است جعل اولادهما له شرکاء و کلمه اولاد
حذف شده و ضمیر تثنیه جعلا قرینه آن است و دلیل این نظر روایتی است که در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السّلام از ابن الصلت
هروي نقل شده که مأمون خلیفه عباسی از امام رضا علیه السّلام سؤال نمود از آیه:
فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما.
امام فرمود: همسر آدم حوّا پانصد بار فرزند آورد هر بار یک پسر و یک دختر و آدم علیه السّلام و حوّا با پروردگار عهد نموده
بودند اگر پروردگار به ما فرزند صالح و سالم موهبت فرماید به شکر این نعمت قیامت مینمائیم و از سپاسگزاران خواهیم بود پس
از آنکه پروردگار به آن دو فرزندان پسر و دختر تام الخلقه و سالم ارزانی فرمود آنگاه فرزند پسر و دختر آنان براي أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 15 ، ص: 342
آفریدگار شریک قرار داده و مانند پدر و مادر خود از نعمت پروردگار سپاسگزاري ننموده. و آیه در باره فرزندان پسر و دختر آن
دو فرمود:
فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ آنگاه مأمون گفت: شهادت میدهم تو به حقیقت فرزند رسول گرامی صلی اللّه علیه و آله و سلم هستی.
لذا تقدیر تثنیه فیما آتاهما نیز راجع به فرزندان پسر و دختر آدم علیه السّلام است که در باره آفرینش خود آنان که پروردگار
صحیح و سالم آنها را به دنیا آورده پیوسته از آن نعمت کفران نموده و مینمایند.
قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُکُمْ مفاد مِنْ دُونِ اللَّهِ آن است که جز آفریدگار جهان همه مخلوق و پست و در
یک صفت محکوم نظام تدبیر جهانند و از اجسام و بتها تعبیر به عباد نموده که به معناي صاحب عقل و خرد است کنایه از اینکه
همه در برابر اراده قاهره پروردگار مسخّر و فرمانبرند تمرّد و تخلف در باره آنها تصور نمیرود.
قوله تعالی: جَعَلا لَهُ بین مفسرین در مرجع این ضمیر اختلاف است و وجوهی ذکر کردهاند:
1) آنکه ضمیر به فرزند و نسل صالح بر میگردد و صالح مقصود در دین و روش اخلاق نیست بلکه مقصود سالم از حیث بنیه و )
سلامت مزاج و معافی در خلقت و بدن است و اینکه تثنیه آورده براي آن است که حوّا در هر شکم دو فرزند یکی نرینه و یکی
مادینه میزائید و معنی چنین میشود:
این دو مولود در نعمتی که به آنها عطا شده بود شریکهائی براي خدا قرار دادند و نعمت را به بتهائی که از غیر خدا میپرستیدند
نسبت دادند و این قول جبائی است. ، ص: 343
2) آنکه برگشت ضمیر به نفس واحده و جفت او از فرزندان آدم است نه به آدم و حوّا و این قول حسن و قتاده و اصمّ است که )
گویند در کتاب خدا خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ این معنی را میدهد که خدا هر یک از شما بنی آدم را از یک تن خلق کرده و براي
هر تن هم جفتی از جنس اوست چنانکه در جاي دیگر هم میفرماید: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها. و
چون هر فردي با جفت خود در آمیزد بدوا بار سبکی بر میدارد و سپس به تدریج سنگین شده و بعد به زمین میگذارد و هر مرد و
صفحه 161 از 181
زنی از خدا میخواهند که اگر فرزندشان سالم و متناسب الخلقه شود شکر گزار باشند و چون فرزند مطلوب به آن دو عطا شد براي
خدا شریک قرار داده و مثلا نام او را عبد العزّي یا عبد اللّات یا عبد منات گذاشتهاند و لذا کنایه از شرك را به جمع آورده و
فرموده عَمَّا یُشْرِکُونَ و اگر مقصود آدم و حوّا بود عمّا یشرکان به صیغه تثنیه میفرمود و کنایه در تمام آیه متعلق به آدم و حوّا
نیست.
ابو مسلم گفته است: هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ خطاب به جمیع خلق است که در ابتداء از نفس واحده یعنی آدم و از جفت او حوّا که از
جنس او آفریده شده میباشد و پس از آن موضوع آدم و حوّا تمام شده و بقیه مطلب اختصاص به مشرکین از اولاد داده شده است
که بدوا آن مسئلت را کردند و سپس براي خدا شریکهائی قرار دادند زیرا جایز است که اول ذکر عموم بشود و پس از آن ذکر
بعض آن بطور خصوص شود و مانند آن در کلام کریم بسیار است در این آیه هم بدوا از تمام شب خبر داده است که آنها مخلوق
از آدم و حوّا میباشند سپس به ذکر آنچه اولاد آنها از خدا خواستهاند تمام شده است. ، ص:
344
3) آنکه ضمیر به آدم و حوّا برگردد و در جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ تقدیر جعل اولادهما شرکاء باشد که مضاف حذف شده و مضاف الیه )
قائم مقام او گشته است و جعلا له فرموده است مانند اینکه فرموده است: اتخذتم العجل و اذ قتلتم نفسا که تقدیر آن اتخذ اسلافکم
العجل و اذ قتل اسلافکم نفسا بوده و مضاف حذف گردیده است و بر این وجه کنایه از اول تا آخر کلام راجع به آدم و حوّا
میشود و جمله فَتَعالَی اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ مقوّي و مؤیّد آن است.
4) وجه دیگري است که عامه بیان و روایت کردهاند به اینکه آدم و حوّا فریب شیطان را خورده به اغواي او نام فرزند را عبد )
الحرث یا عبد الحارث که نام شیطان حارث و حرث است گذاشتند و جعل شریکی که آدم و حوّا نمودند از این راه بوده است ولی
این وجه دور از عقل است و خردمند آن را نمیپذیرد زیرا به براهین قاطعه ساطعه ثابت و معلوم شده است که انبیاد علیهم السلام
معصومند و در آن جاي شک و شبههاي باقی نیست و شرك و گناه و طاعت شیطان براي آنها جایز نیست و بعلاوه در آیه مبارکه
نامی هم از ابلیس برده نشده و بلخی از جماعتی از علماء حکایت کرده است که اگر خبر اغواي شیطان صحیح باشد این شرك،
شرك در تسمیه و نام گذاري است و شرك در تسمیه کفر و گناه نیست.
عیاشی هم در تفسیر خود از ائمه علیهم السلام روایت کرده است که شرك آدم و حوّا شرك طاعت بوده است نه شرك عبادت. و
ما هر چند تاویل آیه را ندانیم علی الجمله میدانیم که وجهی طابق با عقل دارد و باید خردمند آن بپذیرد چنانکه وجوه آن را بطور
صحیح ذکر نمودیم و اللّه العالم. نقل از تفسیر مجمع البیان.
قوله تعالی: إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْکِتابَ ، ص: 345
آیه از جمله سخنان رسول گرامی است و مبنی بر سپاس از نعمت پروردگار و احتجاج با بتپرستان است. ولایت به معناي تدبیر و
تصدي زمام امور مولی علیه است و از شئون خلقت و لازم آفرینش بشر همانا تدبیر امور و سوق بشر به کمال انسانیت و به صراط
مستقیم عبودیت است. بدان جهت هر چه صلاحیت و قابلیّت و پذیرش مولی علیه زیاده باشد ولایت آفریدگار و تدبیر او در شئون
وجودي مولی علیه توسعه بیشتر و نمایش زیادتري خواهد داشت تا آنجا که مولی علیه به اقصی درجه کمال برسد و همه شئون
وجودي خود را از موهبت آفریدگار و ولی مطلق خود بداند و حوادثی که بر او رخ میدهد همه را تدبیري نیکو از ساحت
آفریدگار بداند و در برابر آنها سر تسلیم و رضا فرود آورد و عبودیت را صورت اعتقادي و انقیاد را شعار خود نماید. و جمله انّ
ولیّی اللّه مبنی بر اعلام و معرّفی سمت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است که به بتپرستان و به جامعه مسلمانان اعلام
نماید که تنها آفریدگار جهان زمام امور او را به عهده دارد و پیوسته بدان سو که خواسته او را رهبري نموده سوق میدهد و لازم
تدبیر آفریدگار نیز صلاحیّت و قابلیت مولی علیه بطور اطلاق است که اقصی درجه عبودیت را شعار اعتقادي و عملی خود نماید و
صفحه 162 از 181
همه موجودات محکوم تدبیر آفریدگار بداند و هرگز موجود و مخلوقی را در شئون وجودي مستقلّ نداند و هر گونه حوادثی که
رخ دهد همه را تدبیري از ساحت کبریائی بداند. و از ذکر کلمه اللّه استفاده میشود که ولایت و تدبیر آفریدگار در باره رسول
اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم به آن است که در اثر تعلیم و موهبت وجودي او را یگانه مسطوره صفات و نمونه و مثالی بیمانند
از کمال خود قرار داده است. ، ص: 346
قوله تعالی: الَّذِي نَزَّلَ الْکِتابَ صفت تدبیر و فعل پروردگار است و عبارت از تعلیم وجود واقعی مرتبه تدبیر است ولایت عبارت از
تعلیمات معارف و حقایق و اسرار قرآنی است به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و ولایت آفریدگار بر طبق صلاحیت و
قابلیّت مورد است که آن نیز از فضل کبریائی است و هر چه انقیاد و شایستگی مورد زیاده باشد شایسته اعمال ولایت و تدبیر
بیشتري قرار خواهد گرفت و اقصی درجه آن ولایت بر تعلیم وجودي به صفات کبریائی است.
و بر حسب آیه وَ إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ مبنی بر اینکه معارف اللهی را بدون واسطه از ساحت آفریدگار آموختهاي
و در اثر تلقی وجودي به صفات ربوبی تشبه یافتهاي.
و نیز بر حسب آیه نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ مرتبه نازل از اسرار قرآنی را به صورت آیات قرآنی و الفاظ و کلام عربی تنزل
داده بوسیله جبرئیل امین به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نازل فرموده به منظور اینکه براي جامعه بشر بخواند و دسترس
آنان گذارد و مکتب عالی توحید را براي همیشه در جهان بنا نهاده و برنامه قرآنی را در جامعه بشر اعلام نماید و به موقع اجراء
گذارد. و در اثر این موهبت وجودي او را واسطه فیوضات و برکات در همه عوالم و نشئات معرفی نموده و تعلیمات او را در جهان
پاینده و ابدي معرفی نموده است.
قوله تعالی: وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصَّالِحِینَ جمله حال و بیان صفت فعل و تدبیر آفریدگار است و صلاح به معناي قابلیت براي پذیرش امري
است و صلاح ممکن است براي شمول رحمت ، ص: 347
وجود و بهره هستی باشد که اکتسابی نیست بلکه بطور موهبت است و نیز ممکن است صلاح و شایستگی اکتسابی امر روانی باشد
مانند ایمان و نیروي تقوي و پرهیز از گناهان و لازم آن شایستگی رحمت و سعادت و ایمن بودن از شقاوت و عقوبت است.
، ص: 348
روایات .... ص : 348
1) طبري و علی بن ابراهیم از صحابه روایت کردهاند سبب نزول این آیه آن بود که کفار قریش عاص بن وابل سهمی و نضرب بن )
حارث بن کلده و عقبۀ بن ابی محیط بسوي بخران فرستادند تا آنکه از علما یهود مسائلی یاد بگیرند و آن مسائل را از پیغمبر اکرم
صلی اللّه علیه و آله و سلم سؤال کنند. از جمله مسائلی که گفتند از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم سؤال کنند این بود که
قیامت چه وقت بر پا میشود اگر تو پیغمبر راستگوئی هستی خداوند متعال در جواب آنها این آیه را نازل فرمود و دستور داد که به
آنها بگو دانش آن نزد خداست ولی بیشتر مردم نمیدانند.
2) طبرسی از صحابه روایت نموده سبب نزول آیه قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَ  را إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ این بود که کفار قریش گفتند: )
اي محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) آیا خداوند شما را خبر میدهد ارزانی اشیاء تا ما در وقت ارزانی جنس را خریداري کنیم و
هنگام ترقی او را بفروشیم و از این راه سود زیادي بدست آوریم؟ خداوند این آیه را نازل کردند: که اي رسول گرامی به آنها بگو
من مالک سود و زیان خود نیستم مگر آنکه خدا بخواهد مالک گرداند مرا و من علم غیب نمیدانم جز آنکه خداوند مرا آگاه
سازد و تعلیم دهد.
3) قوله تعالی: هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِ دَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها این آیه یکی از ادله توحید است و تمام فرزندان آدم مورد )
صفحه 163 از 181
خطاب میباشند و مقصود از نفس واحد آدم علیه السّلام است و جعل نیز به معنی خلق میباشد یعنی ار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 15 ، ص: 349
از همان طینۀ جفتش را که حوّا است بیافرید تا مایه سکونت خاطر و آسایش او باشد و از فَلَمَّا تَغَشَّاها مراد هم بستري با حوّاست که
چون با او خلوت کرد حوّا بار سبک برداشت یعنی نطفه در رحم او قرار گرفت و پس از چندي که گوشت و استخوان روئید
سنگین شد و فرزندان آدم در آن هنگامی که آثار حمل مشاهده کنند خدا را بخوانند و گویند اگر پروردگار به ما فرزند نیکو عطا
کند از شکر گزاران خواهیم بود و چون فرزند صالح به آنها عطا گردید در آن مولود نصیبی براي شیطان قرار دادند و او را شریک
در فرزند نمودند و نام او را عبد العزي و عبد اللات و عبد مناف گذاشتند.
4) ابن بابویه از أبو صلت هروي روایت کرده گفت: مأمون از امام رضا علیه السّلام سؤال کرد: آیا پیغمبران معصوم نیستند؟ فرمود: )
بلی، معصوم میباشند. عرض کرد: پس معنی فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما یعنی چه؟ حضرت فرمود: حوّا براي آدم
در هر بطنی یک پسر و دختر زائید آن فرزندان از فرزندانی که خداوند به آنها عطا فرمود شیطان را در فرزند شریک قرار دادند و
شکر نکردند چنانکه پدر و مادر آنها آدم و حوّا شکر گذار خدا بودند پس جعلا اشاره به نسل و فرزندان آدم است نه به خود آدم
که پیغمبر بود.
مأمون گفت: از روي حقیقت شهادت میدهم اي علی بن موسی که شما فرزند پیغمبر هستید، سپس خداوند متعال باید أَ یُشْرِکُونَ
ما لا یَخْلُقُ شَیْئاً محبت میآورد بر مشرکین و کفار و بیان میکند آیا چیزي که نمیتواند موجودي را بیافریند و خود او مخلوق است
شریک خدا قرار میدهید در حالی که هرگز نه به خود و نه به پیروان خودشان یاري نمیتوانند بکنند و در حقیقت آنکسانی را که
به خدائی میخوانید همه مانند شما بندگانی هستند که اگر راست میگوئید از آنها تقاضا کنید تا مشکلات شما را برطرف کنند و
حوائجشان را بر آورند.
، ص: 350
تجزیه و ترکیب .... ص : 350
قوله تعالی: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَۀِ أَیَّانَ مُرْساها کاف یسئلونک مفعول اوّل و عن الساعۀ در محل مفعول دوم میباشد و ایّان مرسیها به
تقدیر قائلین ایّان .... مبتدا و خبر است و کلمه بغتۀ مصدر و در محلّ حال از ضمیر تاتیکم است و این ضمیر به کلمه ساعت عود
میکند.
الف لام کلمه الساعۀ عهد و مراد عالم قیامت و رستاخیز است و کلمه ایّان مرکب از اي اسم موصول و کلمه آن به معناي زمان و
هنگام است.
مرسیها اسم مصدر و یا اسم زمان و مصدر آن ارساء به معناي تحقق و پیدایش است و سؤال از هنگام وقوع عالم قیامت است که چه
وقت تشکیل میشود و صورت خواهد گرفت.
قوله تعالی: لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ کلمه لوقتها بدل از ضمیر و بیان اختصاص علم آن به ساحت پروردگار است که هنگام وقوع آن
را به احدي اعلام نفرموده است و تشکیل صحنه قیامت پس از انقضاء نظام این جهان خواهد بود.